فلسفة حجاب در قرآن بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشهها قرآن گونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: «ان لا یرین الرجال و لایراهن الرجال» نبیند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند. قران کریم وقتی دربارة حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن تا نامحران او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیرمسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است که زنان غیرمسلمان از این بابت بیبهرهاند. حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است معاذالله حجاب را یک بند بداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو میکند، علت و فلسفة ضرورت حجاب را چنین بیان میفرماید: (ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین) یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند. حجاب حق الهی شبههای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال میکنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستکی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانة ضعف و محدودیت زن است. راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حق الهی است، لذا میبینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میکنند، امادر اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژة برادر و فرزندانش میباشد، همة اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حقالله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایة عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعهای این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا میشوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم میگوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود عصمت زن، حقالله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد. قهراً همة اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حقالله از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن، آنگاه جامعه به صورتی در میآید که شما در ایران میبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسالة جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رافت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بیرحمانة بیگناهان و غیرنظامیها را مشروع نمودند. جامعهای که قرآن در او حاکم است، جامعة عاطفه است و سرش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت و رقت میدهد، و رافت و رقت در همة مسائل کارساز است. زن در فرهنگ غرب سر این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطی دارد و متاسفانه برخی افراد که از فرهنگ غنی و قوی اسلام بیاطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان میدهند این است که انسانشناسی آنها همانند جهانبینی آنهاست. و به عبارت دیگر انسانشناسی آنها فرع بر جهانبینی آنان است، جهان بینی آنها در حد: (ماهی الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و مایهلکنا الا الدهر) است، و چون جهان را در نشئه طبیعت خلاصه میکنند، و از ماورای طبیعت سهمی ندارند، انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه میکنند و صرفاً تن شناسند نه انسانشناس. دیدگاه آنان در انسانشناسی، این است که تمام حقیقت انسان را بدن و تن آدمی تشکیل میدهد و چون میبینند بدن انسان به دو شکل است، یا به صورت زن یا به صورت مرد، لذا گمان میکنند که زن و مرد با هم تفاوت دارند، همانطوری که بدنهایشان متفاوت است. کسی که به انسانشناسی از دیدگاه جهانشناسی مادی مینگرد، هرگز در جهان سیرعمودی ندارد و نمیداند که مبدا و منتهای سیر زندگی انسان چیست بلکه همواره سیرافقی دارد، همانگونه که اخترشناسی، دریاشناسی، گیاهشناسی، جانورشناسی، زمنیشناسی، معدنشناسی و... اینها مادی است، انسانشناسی اینان نیز مادی است. او برای انسان مقامی برتر از آنچه که در نشئة طبیعت است، قائل نیست، و مسائلی از قبیل فرشته، ملک و وحی برای او مفهوم ندارد. فلسفة حجاب 1- حجاب از نظر روانی حجاب، حریمی میان زن و مردان نامحرم است و سبب فروکش کردن غریزه جنسی میشود. خاموشی این شعله و در مسیر طبیعی قرار گرفتن آن باعث میگردد بسیاری از مشکلات نظیر قتل و جنایت از جامعه رخت بربندد. و اگر چنین حریمی برداشته شود و آزادی بیقید و شرط به میان آید، باید شاهد زندگی حیوانی باشیم که در آن صورت، اضطرابهایی دچار افراد میشود، زیرا غریزة جنسی نیرومند و چون اسبی سرکش است که هر چه بیشتر اطاعت شود و افسارش رهاتر گردد، سرکشتر میشود و ضربهای کاریتر بر انسان وارد میکند یا همچون آتشی است که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعلهورتر میشود. برهنگی زنان و آرایش و عشوهگری آنان، مردان مخصوصاً جوانان را در تحریکی دایم قرار میدهد؛ تحریکی که سبب کوفتگی اعصاب ایشان و ایجاد هیجانهای بیمارگونه عصبی میشود و گاه سرچشمة امراض روانی است. 2- حجاب از جهت معنوی حجاب باعث میشود که زن کمتر دچار لغزش و گناه شود. و به دنبال آن زن و بطور کلی جامعه بیشتر میتوانند مراتب معنوی و انسانی را طی نمایند براین اساس رهبر معظم انقلاب فرمود: ما که این قدر به حجاب مقید هستیم به این دلیل است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبة معنوی عالی خویش برسد و دچار لغزشگاههای بسیار لغزندهای که سر راهش قرار دارد نشود و درست نقطه مقابل این فرهنگ رومی حاکم بر امروز اروپاست. 3- سبب استحکام خانواده حجاب لذتها و بهرههای جنسی را به محیط خانواده مخصوص و محدود میگرداند و به دنبال آن ازدواجهای مشروع به وجود میآید. این گونه ازدواجها پیوند زن و شوهر را محکم میسازد و در نتیجه، کانون خانواده گرمتر میشود، در حالی که بدحجابی و بیحجابی و آزادی بدون قید و شرط، باعث فروپاشی کانون خانواده میشود. زیرا در چنین نظامی، اساس خانواده را بردشمنی و نفرت پایهگذاری میکند و معمولا این نوع زندگیها و روابط زناشویی دوام نخواهد داشت. زیرا زندگی برپایة غریزه جنسی بنا میگردد و چون غریزه جنسی بعد از مدتی فرومش میکند، مسائل دیگر از قبیل نداشتن توافق اخلاقی و مشکلات خانوادگی و... بروز میکند و در نتیجه، به طلاق و آوارگی فرزندان منجر خواهد شد. درواقع بیحجابی و بیعفتی، سبب گریز جوانان از ازدواج و اشنه خالی کردن از زیر بار مسئولیت زندگی میشود. زیرا راه برای رسیدن به هوسهای آنان باز و آماده است. بهتر است به برخی گزارشها دراین باره اشاره کنیم: هشت هزار دختر در هندوستان به سبب عدم توانایی در ازدواج خودکشی کردند. در هندوستان دختران به خواستگاری پسران میروند و جهیزیه برعهده آنان است و قدری هم پول نقد میبرند و اینها در هندوستان واجب است. برطبق آماری تکان دهنده هر بیست دقیقه یک بار، یک زن در سوئد کتک میخورد و مجروح میشود، و در هر سه ساعت یکبار، به یک زن تجاوز میشود. شبکه تلویزیونی «سیانان» در گزارشی از وضعیت کنونی خانوادهها در امریکا گفت: طی سال گذشته، 16270مرد آمریکایی خانوادههایشان را بیاطلاع گذاشتند و رفتند. استمداد زنان از پلیس فدرال امریکا، تنها منجر به بازگرداندن هفت هزار نفر از شوهران گریزپا به خانوادههایشان گشته است. دلایل این عده برای گریز از خانه، بداخلاقی، سلطهجویی، خرجتراشی، سبکسری همسر، پشیمانی ازدواج، شیطنت فرزندان، مزاحمت مادرزن، میل به تجرد و عشق به زن دیگر عنوان شده است. بین سالهای 1968-1992 در امریکا هشت هزار نفر از همسرانشان جدا شدند که فرانسه، آیمان، سوئد، ایتالیا و انگلستان نیز با فاصله کمی به دنبال امریکا هستند. به گزارش «سیان.ان» برآورد موسسات بینالمللی و پیگیری امور خانوادگی نشان میدهد که از هز سیزده ازدواج در امریکا، یکی به مرحله طلاق کشیده میشودو همین امر باعث میشود که کودکان را ناپدریها و نامادریها آزار دهند حتی به دست آنها کشته شوند. آمارهای قطعی و مستند نشان میدهد که با افزایش برهنگی و بیحجابی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی به طور مداوم بالا رفته است، چرا که «هرآنچه دیده بیند دل کند یاد» و هوسهای سرکش هر روز دل را به دنبال دلبری تازه میکشاند و اما در محیطی که حجاب و موازین دیگر اسلامی رعایت میشود و همسر احساسات و عشق و عواطفشان در بند یکدیگر است. در بازار آزاد برهنگی- که زنان به صورت کالای مشترکی درآمدهاند دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی ندارد و خانوادهها، همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشی میشوند و کودکان بیسرپرست میمانند. ادامه دارد...
By Ashoora.ir & Night Skin